خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه

خونه ی مادر بزرگه ، استخر و لابی داره

خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی مفتی داره

خونه ی مادر بزرگه ، دیش و LNB داره

کنار خونه ی اون ، همیشه پارتی برپاست

پارتیهای محله ، پر شور و شوق و غوغاست

مادر بزرگه الان ، مزدا تری سواره

رنگ موهاشم هر روز ، جور واجورو باحاله

مادر بزرگه الان ، شلوار جین می پوشه

کفش کالج و کیفش ، همیشه روبه روشه

مادر بزرگه هرشب ، Gem Tv رو میبینه

خرم سلطان و سنبل ، لامیارو میبینه

خونه ی مادر بزرگه ، هنوز خیلی باحاله

خونه ی مادر بزرگه ، حرفای خاصی داره.

معلم: با علی، محمد، حسین جمله بساز.

رضا: علی با حسین به پارک رفتند.

معلم: پس محمد کجاست؟

رضا: محمد خواب موند، نیومد!

معلم:سعید! دو تا حیوان دوزیست نام ببر.

سعید: قورباغه و برادرش.

یه نفر ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي و سنگ ميزنن درش ميارن!

شکمو داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه

يه برره ای به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ يارو مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما

شوتيه عينكش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش،

سرش گیج میره میخوره زمین هوا ميره ، نمیدونی تا کجا ميره